بنام خدا
این اصطلاح در خود تضادی دارد وآن اینستکه دین خدا بدون مروج وجوددارد در حالیکه تا مروجی نباشد دینی وجودندارد . دین وحی الهی است برای بندگان خود واین وحی بوسیله پیامبران وسپس امامان بمیان مردم آورده میشود . در زمان غیبت امام این نقش برعهده علمای دین وفقها قرار دارد.بنابراین اسلام منهای روحانیت اصطلاحی کاملا غلط و نادرست است . اما گاه از این اصطلاح نادرست برداشتهای نادرست تر میشود . مثلا اینکه چون اسلام همراه روحانیت است پس اگر حکومتی اسلامی تشکیل شود حتما باید درراس آن یک فقیه باشد که همان نظریه ولایت فقیه در قانون اساسی است . درحالیکه هیچ الزامی در وجود فقیه در راس یک حکومت اسلامی نیست . اولا نظریه یادشده اجماعی همه علمای دین نیست وثانیا مراد ازحکومت اسلامی اجرای مقررات اسلام در جامعه است نه اینکه مجری آن هم یک روحانی وفقیه باشد . وجود فقهای شورای نگهبان که نظارت بر قوانین مصوب مجلس را برعهده دارند جامعه را اسلامی نموده ومجریان آن میتوانند غیر روحانی ویا فقیه باشند . بنابراین اسلام منهای روحانیت امری ناممکن وغلط است امادریک جامعه اسلامی نیز الزامی در وجود یک روحانی درراس امور ندارد.
این اصطلاح در خود تضادی دارد وآن اینستکه دین خدا بدون مروج وجوددارد در حالیکه تا مروجی نباشد دینی وجودندارد . دین وحی الهی است برای بندگان خود واین وحی بوسیله پیامبران وسپس امامان بمیان مردم آورده میشود . در زمان غیبت امام این نقش برعهده علمای دین وفقها قرار دارد.بنابراین اسلام منهای روحانیت اصطلاحی کاملا غلط و نادرست است . اما گاه از این اصطلاح نادرست برداشتهای نادرست تر میشود . مثلا اینکه چون اسلام همراه روحانیت است پس اگر حکومتی اسلامی تشکیل شود حتما باید درراس آن یک فقیه باشد که همان نظریه ولایت فقیه در قانون اساسی است . درحالیکه هیچ الزامی در وجود فقیه در راس یک حکومت اسلامی نیست . اولا نظریه یادشده اجماعی همه علمای دین نیست وثانیا مراد ازحکومت اسلامی اجرای مقررات اسلام در جامعه است نه اینکه مجری آن هم یک روحانی وفقیه باشد . وجود فقهای شورای نگهبان که نظارت بر قوانین مصوب مجلس را برعهده دارند جامعه را اسلامی نموده ومجریان آن میتوانند غیر روحانی ویا فقیه باشند . بنابراین اسلام منهای روحانیت امری ناممکن وغلط است امادریک جامعه اسلامی نیز الزامی در وجود یک روحانی درراس امور ندارد.