سلام دوستان
من بدلیل شرکت در ازمونهای ارشد و سردفتری امسال،نتونستم برای وکالت برنامه ریزی کنم ! تازه میخوام شروع کنم ب خوندن برای ازمون97 وکالت .
البته باتوجه ب اینکه یه سری منابع مشترک بود، یکم توو بعضی درسها آماده ام .. مثلا درس جزا (عمومی و اختصاصی) رو تا 60 درصد مسلطم الان .
ح.مدنی رو هم یه دور خوندم از قبل برای همون ازمونه سردفتری اسناد / متن قانون تجارت قسمت ورشکستگی و شرکتها رو هم خوندم / اما باقی دروس وکالت رو نگاهشونم نکردم فعلا ..قصد دارم دو سه روز آینده شروع کنم... و ب این شکل باشه فشرده بخونم برای هر درس 5 روز ک اینجور میشه 3 بار مرور کرد مطالبو تا ازمون / و یا بدبینانه ترین حالت 2 دور مرورو میتونم انجام بدم باتوجه ب ازمونهایی ک شرکت کردم و سال اولمم هست ..من دی 96 فارغ التحصیل شدم و شروع کردم ازاونموقع ب مطالعه برای ازمونها / منابعم رو هم میگم برای وکالت نظرتونو بگین / و اینکه باتوجه ب اینکه تک درس میخوام پیش برم مثلا مدنی ..بعد جزا و بعد .../ بنظرتون این زمانبندی ک 5روز و حداکثر 1هفته برای هردرس بذارم خوبه؟ و اینکه منابعم هم اینا هستش؛ باتوجه ب زمان کم نمیرسم مرجع بخونم بنابراین اینهارو تهیه کردم ..قوانین خاص رو هم مهمترینهاشو مطابق بودجه بندی ازمون دان کردم ؛
ح.مدنی اقای بیات..قانونیار هم داشتم ک قبلا 1دور خوندمش..الان فقط میخوام متمرکز بشم روی این کتاب اقا و خانم بیات / ا.د.م ؛ قانونیار چتردانش + نت برداری هایی ک از وویس های دکتریعقوبی انجام دادم / ح.جزا ؛ جزا عمومی کمک حافظه خانم عظیم زاده ..اختصاصیش رو هم دارم اما نمیرسم؛ بنابراین 2جزوه خوب دارم ک ب همونها اکتفا میکنم+متن قانون و نت برداری بعضی مباحث از وویس دکتریعقوبی / ح.تجارت ؛ قانونیار داشتم ک نمیخونمش .. مختصرح.تجارت اقای توکلی رو میخوام بخونم + متن قانون / آ.د.ک ؛ اینم قانونیار چتردانش/ اصول فقه ؛ جزوه دکترشهبازی+کتاب اقای شب خیز / .
نظرتون چیه ؟ ممنون میشم راهنمایی بفرمایین پیش پیش مرررررسسسسسس
با سلام
بنده از دانش اموختگان دانشگاه علوم قضایی تهران بودم و جذب اختصاصی قضات
بخاطر دلایلی ک داشتم از قضاوت خارج شدم و خب با توجه ب وقت 1 ساله ای ک دارم میخوام اماده شم برای ازمون وکالت منتها منابع مورد نظر رو به هیچ عنوان نمیدونم چیه و تست های لازمه رو و یک برنامه ی مدون هم ندارم مع هذا با توجه به مراجعات مکرر به سایت های مختلف منابع مختلف و متعددی دیدم ک اصلا نتونستم یه منبع جامع و خب درست و حسابی پیدا کنم
ممنون میشم اگ دوستان کمک کنن و منابع رو معرفی کنن و یک برنامع جامع تا بتونم انشالا شروع کنم
با سلام
درخصوص ماده9قانون مبارزه با مواد مخدر،اگر برای مرتبه دوم مجموع مواد مذکور در ماده8همین قانون به 30گرم برسد باید اعدام کنیم یا اینکه طبق ماده9،برای بار دوم به یک ونیم برابر مجازات بار دوم عمل کنیم؟
حق طلاق برای زنان، رفتارهای ستیزهجویانه علیه مردان و البته طلاق را کم میکند
دكتر علیرضا شریفی یزدی، جامعهشناس ميگويد:
معتقدم این كه زنان وكالت طلاق داشته باشند، میتواند در كاهش طلاق نقش داشته باشد.
امروز با رشد دانش و فعالیت و اشتغال زنان مواجهیم و آنها تجربیاتی از زندگی در دنیایی را دارند كه رو به مدرن شدن میرود و دیگر قوانین سنتی بر آن حاكم نیست.
زنان امروز توانایی این را دارند كه اگر حقی به آنها اعطا شود، به خوبی از آن استفاده كنند و حقوقی مانند وكالت زن برای طلاق، حق خروج از كشور، حق تحصیل و اشتغال و ... مواردی نیستند كه بتوان آنها را از زن فهیم و مطلع امروزی سلب كرد.
او تاكيد ميكند:
وقتی زن از جنبههای مختلف احساس فشار كند،
احساس كند توانایی تصمیمگیری در امور خانوادگی را ندارد،
همسرش و جامعه حقی برای او قائل نیستند،
موجودیت و فردیت او را به رسمیت نمیشناسند
و مطالباتی كه دارد نادیده گرفته میشود،
به صورت عامدانه یا ناخودآگاه رفتارهایی را نشان میدهد كه در جبران این احساس ظلم واقع شدن است؛
او ممكن است با داشتن توقعات بیش از اندازه، بدخلقی با همسر و خانواده او، احساس تعلق نداشتن به زندگی خانوادگی و حتی افسردگی و اضطراب و احساسات ناخوشایند و نارضایتی از زندگی، كانون گرم خانواده را به محیطی تلخ تبدیل كند.
در این محیط، طبیعتا فرزندان هم مورد آزار قرار میگیرند و نمیتوانند از رشد سالم و طبیعی در یك محیط خانوادگی مناسب برخوردار باشند.
پی نوشت: در صحت انتساب این نظر به شخص آقای دکتر علیرضا شریفی، تردید دارم. جست و جو برای اطلاع از منبع موثق هم بی نتیجه بود. با اینکه تا مرز انصراف از به اشتراک گذاشتن این مطلب رفتم، اما تصمیم گرفتم به سخن معروف علی (ع) که میفرمایند:« نگاه کن چه چیزی گفته می شود ، نگاه نکن چه کسی می گوید» اقتدا کرده و منتشر کنم. امیدوارم بدون هرگونه تعصب لحظه ای در مورد این نوشته تأمل شود.
به مناسبت شلاق خوردن کارگران معدن طلای آق دره منشور جهانی حقوق سندیکایی مصوب فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری WFTU
1- حقوق کارگران
کارگران حق دارند سندیکاهای کارگری تشکیل دهند ، به سندیکاهای موجود بپیوندند و بی آنکه اجازه یا نظارت مقامات دولتی یا کارفرمایان لازم باشد ، در هر فعالیات سندیکایی شرکت کنند .
کارگران حق دارند در محل کار خود یا در هر جای دیگر گرد هم آیند ، به مذاکره بنشینند و عقاید خود را در خصوص تمام مسائلی که به آنان مربوط است ، آزادانه ابراز دارند .
کارگران حق دارند ، نشریات مورد نظر خود را بخوانند ، نشریههای سندیکایی و کارگری را پخش کنند و به تبلیغ برای سندیکاها بپردازند.
کارگران حق دارند در کارخانههای دولتی یا خصوصی یا در محل کار دیگر ، در انتخابات نمایندگان کارگران ، نمایندگان سندیکاها و رهبران سازمانهای سندیکایی که در دفاع از منافع کارگران مسئول خواهند بود ، شرکت کنند . هر کارگری حق دارد به عنوان نماینده انتخاب شود .
کارگران حق دارند با سازمانهای سندیکایی یا نمایندگان منتخب خود ، هر موضوعی را که به منافع عمومی ، خصوصی و یا شخصی آنان مربوط است ، مطرح کنند .
کارگران حق دارند در دفاع از منافع خود ، در هر عمل مشترک اعم از اعتصاب ، تظاهرات یا دیگر فعالیتهای سندیکایی شرکت کنند .
کارفرمایان یا مقامات دولتی تحت هیچ شرایطی حق ندارند فعالیتهای سندیکایی کارگران یا آرا و اعتقادات شخصی آنان را عنوان دستاویزی برای تبعیض در استخدام ، شرایط استخدام و دستمزد به کار گیرند ، یا آن را وسیله اخرج یا اعمال جریمه بکار برند .
2-آزادی فعالیت سندیکایی کارگری
اعضای سندیکاها ، اساسنامه و آئین نامههای مربوط به سندیکاها و چگونگی و حدود فعالیت آنها را باید خود آزادانه تدوین کنند و بدون هیچ گونه محدودیت ، رهبران و مسئولان سندیکاهای خود را برگزینند .
سازمانهای سندیکایی کارگری حق دارند به دور از مزاحمت یا دخالت مقامات دولتی یا کارفرمایان بر اساس اساسنامه و آین نامههای خود عمل کنند.
سازمانهای سندیکایی کارگری حق دارند بدون کسب اجازه از هر مقام دولتی در محل کار خود گرد هم آیند و به برگزاری کنفرانس ، کنگره ، میتینگ و حتا تظاهرت خیابانی اقدام کنند.
کارگران عضو سندیکاهای کارگری حق عضویت خود را مطابق با اساسنامه سندیکاها پرداخت خواهند کرد . از این رو ، حق عضویتها به همان شیوهای که اساسنامه معین کرده است ، اخذ خواهد شد. پرداخت حق عضویت اختیاری است . موجودی صندوقهای سندیکاهای کارگری یا دیگر دارائیهای آنها ضبط ناشدنی است و نحوه اداره آنها یا نظارت بر آنها تنها بر عهده سندیکاهای کارگری خواهد بود .
سندیکاهای کارگری حق دارند از محل ثابتی که مناسب با فعالیت آنها باشد ، برخوردار باشند و از مقامات دولتی بخواهند که چنین محلی را در اختیارشان قرار دهند . اداره محل سندیکاها یا اماکنی که به آنها واگذاری میشود ، حق کارگران است . اما مصونیت این اماکن باید تضمین شود .
سازمانهای سندیکایی کارگری حق دارند به همه نوع آموزش یا فعالیتهای فرهنگی در میان کارگران بپردازند، برای آنان مدرسه ، کتابخانه ، باشگاه یا هر نوع امکان و دیگر تسهیلات اجتماعی ، آموزشی ، فرهنگی ، تفریحی و ورزشی فراهم آورند و خود آن را اداره کنند .
نمایندگان سندیکاهای کارگری یا نمایندگان کارگران حق دارند در محل کار خود بدون دخالت یا نظارت مقامات دولتی و کارفرمایان مسئولیتهای خود را پی گیرند و مادام که به فعالیتهای سندیکایی خود مشغولند ، نباید مشمول هر نوع جریمه ، تنبیه یا توبیخ شوند .مقامات دولتی یا کارفرمایان حق ندارند از ورود نمایندگان سندیکاهای کارگری در انجام وظایف خود به خانههای سازمانی جلوگیری کنند .
سندیکاهای کارگری حق دارند بر پایه صنایع و حرف در محل ، ناحیه ، کشور و حتا در هر منطقه از جهان فدراسیون تشکیل دهند و به ایجاد کنفدراسیونی که در بر گیرنده صنایع، حرف یا تخصصهای گوناگون باشد اقدام کنند .
3-حق سندیکاها در نمایندگی کارگران
سندیکاهای کارگری حق دارند از منافع هر کارگری دفاع کنند و هر مسئلهای را که به منافع کارگران مربوط است ، بررسی کرده و در باره آن اظهار نظر و دخالت کنند.
سندیکاهای کارگران و از جمله سندیکاهای کارگران در واحدهای خدمات عمومی حق دارند با کارفرمایان و مقامات دولتی به مذاکره بپردازند و قرار داد دسته جمعی منعقد کنند.
سندیکاهای کارگری منافع انفردی و یا دسته جمعی کارگران را در تمام مجامع و امور کارگری ، به ویژه در خصوص تعیین دست مزدها ، ایمنی کار آموزش حرفهای ، استخدام ، شرایط استخدامی و اخراج نمایندگی میکنند .مقامات دولتی نباید بین سندیکاهای کارگری در خصوص حق نمایندگی آنها هیچ تبعیضی قائل شوند .
سندیکاهای کارگری حق دارند با بر وظایف نمایندگی خود در تمام مجامع تصمیم گیری که به منافع کارگران مربوط است ، شرکت کنند و اگر شرایط اقتضا کند که از بین سازمانهای تنها یک سازمان انتخاب شود ، چنین حقی به آن سازمان تعلق دارد که بیشترین نمایندگی را در میان کارگران دارا باشد .
سندیکاهای کارگری حق دارند برای دفاع از حقوق کارگران به دادگاهها مراجعه کنند .
سندیکاهای کارگری حق دارند در اداره و تعیین خط مشی سازمانهای تأمین اجتماعی یا هر سازمان دیگر که به مسائل اجتماعی مربوط میشود ، شرکت کنند. سازمانهای سندیکایی کارگری باید در تمام مسائلی که مستقیم و یا غیر مستقیم به کارگران مربوط میشود ، بخصوص در تنظیم قوانین و آیین نامهها ، طرف مشورت قرار گیرند.
4- حق اعتصاب
حق اعتصاب یک حق سیاسی کارگران است .هر کارگر ، صرفنظر از حرفهاش ، حق دارد بدون هیچ گونه محدودیتی به حربه اعتصاب توسل جوید . کارگران و سازمانهای سندیکایی کارگری حق دارند در دفاع از منافع خود اعتصاب را سازمان دهند یا از آنها حمایت کنند. سازماندهی اعتصاب ، شرکت در اعتصاب یا تظاهرات به نشانی همبستگی نباید تحت هیچ عنوانی به دستاویز تنبیه ، جریمه یا هر عمل توبیخی دیگر درباره کارگران ، چه به هنگام اعتصاب و چه بعد یا قبل از آن بدل شود .
5-فعالیت بین المللی سندیکاهای کارگری سازمانهای سندیکایی کارگری حق دارند بر اساس انتخاب و خواست آزادانه ابراز شده اعضای خود به سازمانهای بین المللی سندیکایی کارگری بپیوندند.
سازمانهای سندیکایی کارگری حق دارند در فعالیتهای بین المللی سندیکایی شرکت کنند ، با کارگران و سندیکاهای کارگری سایر کشورها اعلام همبستگی کنند و حتا گرد هم آیی و کنفرانسهای سندیکایی کارگری بین المللی تشکیل دهند .
سازمانهای سندیکایی کارگری حق دارند با سازمانهای سندیکایی بین المللی کارگری یا خارجی ، بدون هیچگونه محدودیتی ، نماینده مبادله کنند .از این رو، در هر زمان لازم به نمایندگان آنها گذرنامه و ویزا داده خواهد شد .
سازمانهای سندیکایی بین المللی کارگری حق دارند با سازمانهای کارگری همه کشورها روابط همبستگی بر قرار کنند ، برای دیگر سازمانهای بین المللی و سندیکایی کارگری علاقمند ، در صورت توافق ، نماینده یا نشریه بفرستند، به همبستگی و کمک متقابل اقدام کنند و در کشورهای عضو و زی علاقه به برگزاری گرد همأیی و کنفرانسهای بین المللی کارگری اقدام کنند .سازمانهای سندیکایی بین المللی حق دارند از سازمانهای سندیکایی کارگری ملی یا محلی حق عضویت دریافت کنند .
[fa=fa-asterisk][/fa] [fa=fa-asterisk][/fa] [fa=fa-asterisk][/fa] [fa=fa-asterisk][/fa] [fa=fa-asterisk][/fa]
حقوق مندرج در این منشور تمام کارگران را بدون هیچ گونه تبعیض از نظر حرفه ، تخصص ، سنّ ، جنس ،نژاد ، ملیت ، زبان ، آرای سیاسی یا اعتقادات مذهبی در بر میگیرد .
شورای عمومی فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری
ورشو ۱۴ دسامبر ۱۹۵۴
در باغی چشمه ای بود و دیوارهای بلند گرداگرد آن باغ، تشنه ای دردمند بالای دیوار با حسرت به آب نگاه می کرد. ناگهان خشتی از دیوار کند و در چشمه افکند. صدای آب مثل صدای یار شیرین و زیبا به گوشش آمد. آب در نظرش شراب بود. مرد آنقدر از صدای آب لذت می برد که تند تند خشت ها را می کند و در آب می افکند.
آب فریاد زد: های، چرا خشت می زنی؟ از این خشت زدن بر من چه فایده ای می بری؟...
تشنه گفت: ای آب شیرین! در این کار دو فایده است. اول اینکه شنیدن صدای آب برای تشنه مثل شنیدن صدای موسیقی رباب است. نوای آن حیات بخش است، مرده را زنده می کند. مثل صدای رعد و برق بهاری برای باغ سبزه و سنبل می آورد. صدای آب مثل هدیه برای فقیر است. پیام آزادی برای زندانی است، بوی یوسف لطیف و زیباست که از پیراهن یوسف به پدرش یعقوب می رسید. فایده دوم اینکه: من هر خشتی که برکنم به آب شیرین نزدیکتر می شوم، دیوار کوتاهتر می شود.
... خم شدن و سجده در برابر خدا، مثل کندن خشت است. هر بار که خشتی از غرور خود بکنی، دیوار غرور تو کوتاهتر می شود و به آب حیات و حقیقت نزدیکتر می شوی. هر که تشنه تر باشد تندتر خشت ها را می کند. هر که آواز آب را عاشق تر باشد، خشت های بزرگتری برمی دارد...
يكي از روزهاي سال اول دبيرستان بود. من از مدرسه به خانه بر مي گشتم كه يكي از بچه هاي كلاس را ديدم. اسمش مارك بود و انگار همه*ي كتابهايش را با خود به خانه مي برد. با خودم گفتم: 'كي اين همه كتاب رو آخر هفته به خانه مي بره. حتما ً اين پسر خيلي بي حالي است!' من براي آخر هفته ام برنامه* ريزي كرده بودم (مسابقه*ي فوتبال با بچه ها، مهماني خانه*ي يكي از همكلاسي ها) بنابراين شانه هايمرا بالا انداختم و به راهم ادامه دادم.
همينطور كه مي رفتم،* تعدادي از بچه ها رو ديدم كه به طرف او دويدند و او را به زمين انداختند. كتابهاش پخش شد و خودش هم روي خاكها افتاد. عينكش افتاد و من ديدم چند متر اونطرفتر، *روي چمنها پرت شد. سرش را كه بالا آورد، در چشماش يه غم خيلي بزرگ ديدم. بي اختيار قلبم به طرفش كشيده شد و بطرفش دويدم. در حاليكه به دنبال عينكش مي گشت، *يه قطره درشت اشك در چشمهاش ديدم. همينطور كه عينكش را به دستش مي*دادم، گفتم: ' اين بچه ها يه مشت آشغالن!' او به من نگاهي كرد و گفت: ' هي ، متشكرم!' و لبخند بزرگي صورتش را پوشاند. از آن لبخندهايي كه سرشار از سپاسگزاري قلبي بود. من كمكش كردم كه بلند شود و ازش پرسيدم كجا زندگي مي كنه؟ معلوم شد كه او هم نزديك خانه*ي ما زندگي مي كند. ازش پرسيدم پس چطور من تو را نديده بودم؟ او گفت كه قبلا به يك مدرسه*ي خصوصي مي رفته و اين براي من خيلي جالب بود. پيش از اين با چنين كسي آشنا نشده بودم... ما تا خانه پياده قدم زديم و من بعضي از كتابهايش را برايش آوردم. او واقعا پسر جالبي از آب درآمد. من ازش پرسيدم آيا دوست دارد با من و دوستانم فوتبال بازي كند؟ و او جواب مثبت داد. ما تمام اخر هفته را با هم گذرانديم و هر چه بيشتر مارك را مي شناختم، بيشتر از او خوشم مي*آمد. دوستانم هم چنين احساسي داشتند. صبح دوشنبه رسيد و من دوباره مارك را با حجم انبوهي از كتابها ديدم. به او گفتم:' پسر تو واقعا بعد از مدت كوتاهي عضلات قوي پيدا مي كني،*با اين همه كتابي كه با خودت اين طرف و آن طرف مي بري!' مارك خنديد و نصف كتابها را در دستان من گذاشت.. در چهار سال بعد، من و مارك بهترين دوستان هم بوديم. وقتي به سال آخر دبيرستان رسيديم، هر دو به فكر دانشكده افتاديم. مارك تصميم داشت به جورج تاون برود و من به دوك. من مي دانستم كه هميشه دوستان خوبي باقي خواهيم ماند. مهم نيست كيلومترها فاصله بين ما باشد. او تصميم داشت دكتر شود و من قصد داشتم به دنبال خريد و فروش لوازم فوتبال بروم. مارك كسي بود كه قرار بود براي جشن فارغ التحصيلي صحبت كند. من خوشحال بودم كه مجبور نيستم در آن روز روبروي همه صحبت كنم. من مارك را ديدم.. او عالي به نظر مي رسيد و از جمله كساني به شمار مي آمد كه توانسته اند خود را در دوران دبيرستان پيدا كنند. حتي عينك زدنش هم به او مي آمد. همه*ي دخترها دوستش داشتند. پسر، گاهي من بهش حسودي مي كردم! امروز يكي از اون روزها بود. من ميديم كه براي سخنراني اش كمي عصبي است.. بنابراين دست محكمي به پشتش زدم و گفتم: ' هي مرد بزرگ! تو عالي خواهي بود!' او با يكي از اون نگاه هايش به من نگاه كرد( همون نگاه سپاسگزار واقعي) و لبخند زد: ' مرسي'. گلويش را صاف كرد و صحبتش را اينطوري شروع كرد: ' فارغ التحصيلي زمان سپاس از كساني است كه به شما كمك كرده اند اين سالهاي سخت را بگذرانيد. والدين شما، معلمانتان، خواهر برادرهايتان شايد يك مربي ورزش.... اما مهمتر از همه، دوستانتان.... من اينجا هستم تا به همه ي شما بگويم دوست كسي بودن، بهترين هديه اي است كه شما مي توانيد به كسي بدهيد. من مي خواهم براي شما داستاني را تعريف كنم.' من به دوستم با ناباوري نگاه مي كردم، در حاليكه او داستان اولين روز آشناييمان را تعريف مي كرد. به آرامي گفت كه در آن تعطيلات آخر هفته قصد داشته خودش را بكشد. او گفت كه چگونه كمد مدرسه اش را خالي كرده تا مادرش بعدا ً وسايل او را به خانه نياورد. مارك نگاه سختي به من كرد و لبخند كوچكي بر لبانش ظاهر شد. او ادامه داد: 'خوشبختانه، من نجات پيدا كردم. دوستم مرا از انجام اين كار غير قابل بحث، باز داشت.'
من به همهمه* اي كه در بين جمعيت پراكنده شد گوش مي دادم، در حاليكه اين پسر خوش قيافه و مشهور مدرسه به ما درباره*ي سست ترين لحظه هاي زندگيش توضيح مي داد. پدر و مادرش را ديدم كه به من نگاه مي كردند و لبخند مي زدند. همان لبخند پر از سپاس. من تا آن لحظه عمق اين لبخند را درك نكرده بودم.
هرگز تاثير رفتارهاي خود را دست كم نگيريد. با يك رفتار كوچك، شما مي توانيد زندگي يك نفر را دگرگون نماييد: براي بهتر شدن يا بدتر شدن.
خداوند ما را در مسير زندگي يكديگر قرار مي دهد تا به شكلهاي گوناگون بر هم اثر بگذاريم.
پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود.تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود .پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد :
پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم .من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشتمحصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد.من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی .
دوستدار تو پدر
پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد :
پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام .
4 صبح فردا 12 نفر از مأموران fbiو افسران پلیس محلی دیده شدند , و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند .پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند ؟پسرش پاسخ داد :
پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم .
در دنیا هیچ بن بستی نیست. یا راهی* خواهم یافت، یا راهی* خواهم ساخت.
پسر بچه ی ۸ ساله ای پیش پیر مرد مسنی رفت و از او پرسید : به نظرم مرد عاقل و فرزانه ای هستی . آیا می توانی راز زندگی را به من بگویی؟
پیر مرد نگاهی به پسر انداخت و گفت:من در طول عمرم خیلی به این مسئله فکر کردم و به نظرم راز زندگی در چهار کلمه خلاصه می شود.
● اول فکر کردن است؛ به ارزشهایی که میخواهی بر اساس آنها زندگی کنی ،فکر کن.
● دوم باور کردن است ؛ خود را باور کن و بر اساس آنچه فکر کرده ای ، عمل کن تا به ارزشهایی که در سر داری برسی.
● سوم آرزو کردن است؛ آرزوی چیزی را بکن که بر اساس باورهایت نسبت به خود و ارزشهایی که در سر داری باشد.
● و چهارم جرئت کردن است ؛ جرئت کن آرزوهایت را بر آورده کنی ، آرزوهایی بر اساس باورها و ارزشهایی که در سر داری.
و دست آخر والتر دیزنی به پسر بچه گفت : فکر کن ، باور کن ، آرزو کن ، جرئت کن!
صفحه پیشرفته