شخصی درون زندانی حبس شده است .
اتاقی که این شخص در آن نگاهداری میشود دو در دارد که یکی به سمت چوبه دار راه دارد ولی دیگری به بیرون زندان راه دارد و منجر به آزادی زندانی میشود.
هر یک از این درها یک نگهبان دارد که یکی از آنها همیشه راست می گوید و دیگری همیشه دروغ و هر دو از اینکه کدام در به کجا راه دارد آگاهند.
زندانی ما حق دارد تنها یک سؤال از یکی از نگهبانها بپرسد و سپس یکی از درها را انتخاب کند.
در ضمن نگهبانها فقط با بلی یا خیر پاسخ میدهند. حال فکر کنید او چطور می تواند با تنها یک سؤال دری که به سوی آزادی باز میشود را پیدا کند؟
زندانی به سراغ یکی از نگبانها میرود و میپرسد: « اگر من از نگهبان دیگر بپرسم که این در به سمت آزاد شدن باز میشود یا نه ، او چه خواهد گفت ؟ » .
اگر آن در ، در ِ آزادی باشد ، دوحالت پیش میاید:
یا نگهبان راستگو بوده ، که او با توجه به دروغگو بودن نگهبان دیگر (که پاسخ خواهد داد : خیر ) جواب میدهد: خیر !
اگر نگهبان دروغگو باشد ، جواب نگهبان دیگر ( بلی ) را برعکس خواهد کرد و او هم خواهد گفت : خیر !
پس جواب خیر به معنای اینست که این در به سمت بیرون زندان راه دارد و به همین ترتیب جواب بلی یعنی این در به چوبه دار ختم میشود !