گاهي اوقات برخي آدم ها را انقدر بزرگ ميکنيم، که هم خودمان هم خودشان سايز اصلي شون رو از ياد ميبريم.
اگر هر استادي را در زمينه خودش محترم بدانيم خيلي بهتر و حرفه اي تر هست.
گاهي مثلا براي اداي احترام، در جلساتي از اساتيدي دعوت به سخنراني مي کنيم که هم به حضار توهين هست و هم به خود استاد!
من در طول اين يکي دو ماه در نشست هاي مختلفي شرکت کردم و يک چهره در همه نشست ها جزء سخنرانان بود و اتفاقا طوري بود که گويا ايشان استاد مسلم آن موضوع هستند و ساير سخنرانان در حکم دانشجوي وي! ولي در عمل، بجز در يکي از نشست ها که تخصص ايشان بود، در بقيه نشست ها ايشان يکسري مطالب را از روي پاورپوينت خواندند و رفتند! حتي چشم هم از نمايشگر برنداشتند که حداقل اين امر متصور شود که ايشان کمي در اين زمينه تسلط دارند. کاملا از روي متن خواندند و رفتند.
خوب مگر قحطي سخنران داريم؟ مگر استاد متخصص کم داريم؟ جالب هست که در اين جلسه يک دانشجو هم سخراني کردند و آنطور که من از بازخوردها شنيدم، سخنراني آن دانشجو به مراتب پربارتر و حرفه اي تر از سخنراني آن استاد گرانقدر بود.
ايکاش کمتر به شعور مخاطب و حضار توهين کنيم و ايکاش به بهانه احترام به اساتيد، شخصيت آنها را زير سوال نبريم.
در کل نشست مفيدي بود. خصوصا دو ساعت آخر روز دوم.