شايد «قانون» به چيزي گفته شود که به اجراي دولت در ميآيد و مادامي که از طرف دولت اعلام نشود ممکن است قانون نشود يعني ضمانت اجرايي دولت و جامعه، جزء مفهوم قانون باشد.
اما - «حقوق» چنين نيست زيرا قبل از تشكيل دولت و اجتماع نيز «حقوق طبيعي»، متصوُر است و تشكيل دولت هم نخست به خاطر اجراي عدالت و جلوگيري از تجاوز به «حقوق طبيعي» بوده است .
- بعضي در «تعريف حقوق» ميگويند: حقوق «مجموعه مقررات اجتماعي» است ولي بايد توجه داشت كه اينگونه تعاريف در صورتي که حقوق را به «حقوق طبيعي و حقوق وضعي»، تقسيم کنيم حقوق طبيعي را در برنميگيرد؛ چون «حقوق طبيعي» قرار داد نيست زيرا «الزام به عهد» که تمام قراردادها بر اساس آن، استوار گشته است خود از «حقوق طبيعي» است و تعريف قرار داد، شامل آن نميشود.
دانشمندان اين رشته، نوعا گفتهاند: «معناي حقوق روشن است و نميتوانيم آن را تعريف کنيم».
بعضي ديگر ميگويند: حق يک اختصاص است؛ «اختصاص آزادي عمل به كسي و گروهي بگونهاي كه از ديگران، آن آزادي عمل را سلب ميکند» مثل بچهاي که مادر او را ميزايد و حق مادر است که او را شير دهد، ديگران چنين آزادي را ندارند. اين كه ميگويند «مادر حق دارد بچه خودش را شير دهد» يعني آزاد است اما ديگران چنين حقي ندارند يعني اين آزادي را ندارند.
علم حقوق
علمي است که اين حقوق را جمع آوري ميکند و حاوي حقوق مختلف است.
فلسفه حقوق
فلسفه حقوق، بيانگر راز علم حقوق است و از چيستي و چرايي حق، بحث ميکند و اينکه چه معياري براي شناخت حق داريم. اين امور را در علم حقوق بحث نميکنند بعضي آنها را از مقدمات علم حقوق قرار دادهاند ولي بالاخره به اين نتيجه رسيدند که آن امور را به عنوان فلسفه حقوق مطرح نموده و نام فلسفه حقوق را بر آن نهند و آن را از علم حقوق جدا نموده تا علمي مستقل گردد.
اما - «حقوق» چنين نيست زيرا قبل از تشكيل دولت و اجتماع نيز «حقوق طبيعي»، متصوُر است و تشكيل دولت هم نخست به خاطر اجراي عدالت و جلوگيري از تجاوز به «حقوق طبيعي» بوده است .
- بعضي در «تعريف حقوق» ميگويند: حقوق «مجموعه مقررات اجتماعي» است ولي بايد توجه داشت كه اينگونه تعاريف در صورتي که حقوق را به «حقوق طبيعي و حقوق وضعي»، تقسيم کنيم حقوق طبيعي را در برنميگيرد؛ چون «حقوق طبيعي» قرار داد نيست زيرا «الزام به عهد» که تمام قراردادها بر اساس آن، استوار گشته است خود از «حقوق طبيعي» است و تعريف قرار داد، شامل آن نميشود.
دانشمندان اين رشته، نوعا گفتهاند: «معناي حقوق روشن است و نميتوانيم آن را تعريف کنيم».
بعضي ديگر ميگويند: حق يک اختصاص است؛ «اختصاص آزادي عمل به كسي و گروهي بگونهاي كه از ديگران، آن آزادي عمل را سلب ميکند» مثل بچهاي که مادر او را ميزايد و حق مادر است که او را شير دهد، ديگران چنين آزادي را ندارند. اين كه ميگويند «مادر حق دارد بچه خودش را شير دهد» يعني آزاد است اما ديگران چنين حقي ندارند يعني اين آزادي را ندارند.
علم حقوق
علمي است که اين حقوق را جمع آوري ميکند و حاوي حقوق مختلف است.
فلسفه حقوق
فلسفه حقوق، بيانگر راز علم حقوق است و از چيستي و چرايي حق، بحث ميکند و اينکه چه معياري براي شناخت حق داريم. اين امور را در علم حقوق بحث نميکنند بعضي آنها را از مقدمات علم حقوق قرار دادهاند ولي بالاخره به اين نتيجه رسيدند که آن امور را به عنوان فلسفه حقوق مطرح نموده و نام فلسفه حقوق را بر آن نهند و آن را از علم حقوق جدا نموده تا علمي مستقل گردد.