بنام خدا
اعدام قطع حیات یک انسان است که با وسائلی ازقبیل طناب دار سنگسار شمشیر الکتریسته پرتاب ازبلندی وضربه کاری بر بدن وغیره صورت میپذیرد.اعدام بدترین وسخت ترین مجازات برای یک مجرم است چرا که پس ازآن دیگر ادامه حیات ندارد. البته این امر در عالم آخرت وجودندارد ومجرمان آن دنیا درآتش دوزخ میسوزند تا زمانیکه آماده بازگشت برحمت الهی شوند.
اعدام مجازات یک مجرم است ودرصورت عدم مجرمیت کسی توسط قا ضی کسی حق ندارد نسبت به اعدام دیگری اقدام کند مانند تروریسم که بدون دلیل وحکم قاضی اقدام به کشتن فردی میشود که این عمل خود جرم است وممکن است مجرم نیز خود اعدام گردد.بنابراین اعدام نتیجه یک جرم است.حال باید دید که در کدام جرائم اعدام مطرح میشود.
در دین اسلام جرائم برسه قسمند قصاص حدود تعزیرات اولی را حق الناس ودومی را حق الله وسومی را حق الحاکم میدانند.
1- در امر قصاص که در قران کریم بدان تصریح شده است اعدام تنها در مورد قتل نفس است بعبارت دیگر سایر موارد ضرب وجرح ونقصان بدن منجر به پرداخت دیه است وتنها در مورد قتل نفس قصاص آن قتل مجرم یا اعدام وی است
2-درحدود که تعداد آنها 10مورد است که4مورد درقران بدانها تصریح شده وبقیه نیز توسط رسول اکرم ص وضع گردیده است تنها در موارد زیر اعدام مطرح است.
زنای محصنه-محاربه باخدا-سحروجادوگری-لواط-ارتداد درسایر موارد منجر به تازیانه میشود
3-تعزیرات از حقوق حاکم است که طبق قانون برای برخی ازجرائم مجازات اعدام تعیین میگردد.مانند اقدام علیه امنیت کشور یا جاسوسی
اینک بطور خلاصه نظرم را درمورد هریک ازموارد اعدام مطرح میکنم .
چون اعدام شدیدترین مجازات برای مجرم است وبا انجام آن راه بازگشتی وجودندارد لذا عقلا باید موارد آن کاملا محدود ومتکی بدلائل کافی باشد.
در مورد قصاص نفس چون این امر حق الناس است واحتمال عدم انجام آن با گذشت شاکی وجوددارد وچنانچه دولت ومراجع روحانیت بخواهند از انجام قصاص جلوگیری کنند میتوانند رضایت اولیای دم را فراهم سازند در این مورد مشکل چندانی وجود ندارد ومساله اعدام قابل حل است کما اینکه درچند روز اخیر سه مورد بابخشش اولیای دم منتفی شد.
درمورد تعزیرات چون حکم اعدام بموجب قانون است لذا دولت نباید از این ابزار برای نجات جامعه استفاده کند راههای بسیاری درپیش روی دولت قرار دارد مانند حبس ابد اصلاح مجرم و بازگشت وی به جامعه وغیره میتواند جایگزین اعدام شود
اما درمورد حدود چون حکم حدود در کتاب وسنت موجود است از این جهت تردیدی دراجرای آن نیست اما برخی معتقدند که حدود باید توسط حاکم معصوم انجام شود وبرخی از حدود هم اشکال مختلفی دارند مثلا در زنا ممکن است مرد دارای همسر یا بدون همسر باشد یا درسنین مختلف باشد در لواط هم مسایل همجنسگرائی مطرح است اما بدون اینکه وارد این مقولات پیچیده شویم باید عقل جمعی بکار گرفته ومصلحت جامعه اسلامی وجهانی را درنظر بگیریم .بسیاری از اینگونه جرائم محصول اشتباهات دولتهای حاکم است ونباید همه بار مسوولیت را بردوش مجرم نهاد باید فرصت داد تا توبه کند وراه بازگشت بزندگی سالم را پیدا کند مجمع تشخیص مصلحت نظام برای اینگونه موارد تاسیس شد تا جنبه های گوناگون مساله را بررسی وتصمیم درست بگیرد .بنابراین حتی المقدور باید اعدام امری استثنائی باشد که راهی جز این اقدام بنظر نرسد والا تا جائی که راه سلامت نفس یک مجرم وجوددارد باید ازآن پرهیز نمود والبته این امر از احکام ثانویه است وخللی به احکام اولیه وارد نمیسازد.
اعدام قطع حیات یک انسان است که با وسائلی ازقبیل طناب دار سنگسار شمشیر الکتریسته پرتاب ازبلندی وضربه کاری بر بدن وغیره صورت میپذیرد.اعدام بدترین وسخت ترین مجازات برای یک مجرم است چرا که پس ازآن دیگر ادامه حیات ندارد. البته این امر در عالم آخرت وجودندارد ومجرمان آن دنیا درآتش دوزخ میسوزند تا زمانیکه آماده بازگشت برحمت الهی شوند.
اعدام مجازات یک مجرم است ودرصورت عدم مجرمیت کسی توسط قا ضی کسی حق ندارد نسبت به اعدام دیگری اقدام کند مانند تروریسم که بدون دلیل وحکم قاضی اقدام به کشتن فردی میشود که این عمل خود جرم است وممکن است مجرم نیز خود اعدام گردد.بنابراین اعدام نتیجه یک جرم است.حال باید دید که در کدام جرائم اعدام مطرح میشود.
در دین اسلام جرائم برسه قسمند قصاص حدود تعزیرات اولی را حق الناس ودومی را حق الله وسومی را حق الحاکم میدانند.
1- در امر قصاص که در قران کریم بدان تصریح شده است اعدام تنها در مورد قتل نفس است بعبارت دیگر سایر موارد ضرب وجرح ونقصان بدن منجر به پرداخت دیه است وتنها در مورد قتل نفس قصاص آن قتل مجرم یا اعدام وی است
2-درحدود که تعداد آنها 10مورد است که4مورد درقران بدانها تصریح شده وبقیه نیز توسط رسول اکرم ص وضع گردیده است تنها در موارد زیر اعدام مطرح است.
زنای محصنه-محاربه باخدا-سحروجادوگری-لواط-ارتداد درسایر موارد منجر به تازیانه میشود
3-تعزیرات از حقوق حاکم است که طبق قانون برای برخی ازجرائم مجازات اعدام تعیین میگردد.مانند اقدام علیه امنیت کشور یا جاسوسی
اینک بطور خلاصه نظرم را درمورد هریک ازموارد اعدام مطرح میکنم .
چون اعدام شدیدترین مجازات برای مجرم است وبا انجام آن راه بازگشتی وجودندارد لذا عقلا باید موارد آن کاملا محدود ومتکی بدلائل کافی باشد.
در مورد قصاص نفس چون این امر حق الناس است واحتمال عدم انجام آن با گذشت شاکی وجوددارد وچنانچه دولت ومراجع روحانیت بخواهند از انجام قصاص جلوگیری کنند میتوانند رضایت اولیای دم را فراهم سازند در این مورد مشکل چندانی وجود ندارد ومساله اعدام قابل حل است کما اینکه درچند روز اخیر سه مورد بابخشش اولیای دم منتفی شد.
درمورد تعزیرات چون حکم اعدام بموجب قانون است لذا دولت نباید از این ابزار برای نجات جامعه استفاده کند راههای بسیاری درپیش روی دولت قرار دارد مانند حبس ابد اصلاح مجرم و بازگشت وی به جامعه وغیره میتواند جایگزین اعدام شود
اما درمورد حدود چون حکم حدود در کتاب وسنت موجود است از این جهت تردیدی دراجرای آن نیست اما برخی معتقدند که حدود باید توسط حاکم معصوم انجام شود وبرخی از حدود هم اشکال مختلفی دارند مثلا در زنا ممکن است مرد دارای همسر یا بدون همسر باشد یا درسنین مختلف باشد در لواط هم مسایل همجنسگرائی مطرح است اما بدون اینکه وارد این مقولات پیچیده شویم باید عقل جمعی بکار گرفته ومصلحت جامعه اسلامی وجهانی را درنظر بگیریم .بسیاری از اینگونه جرائم محصول اشتباهات دولتهای حاکم است ونباید همه بار مسوولیت را بردوش مجرم نهاد باید فرصت داد تا توبه کند وراه بازگشت بزندگی سالم را پیدا کند مجمع تشخیص مصلحت نظام برای اینگونه موارد تاسیس شد تا جنبه های گوناگون مساله را بررسی وتصمیم درست بگیرد .بنابراین حتی المقدور باید اعدام امری استثنائی باشد که راهی جز این اقدام بنظر نرسد والا تا جائی که راه سلامت نفس یک مجرم وجوددارد باید ازآن پرهیز نمود والبته این امر از احکام ثانویه است وخللی به احکام اولیه وارد نمیسازد.
